ناشناس ( تحصیلات : فوق دیپلم ، 37 ساله )

با سلام من پسری دارم 17 ساله از کودکی تا به امروز هیچ کمبودی نداشته ولی حالا که با کلی بدبختی و کلاس خصوصی به سوم دبیرستان رسیده پاشو کرده تو یه کفش که من مدرسه نمی رم با درس خوندن کسی به جایی نمی رسه و از این حرفا.از طرف دیگه دوستای بدی داره که کاری رو فکرش کنین تو این سن انجام می دهند .می گم تو خونه زندانیش کنیم وحشی میشه شوهرم هم به خاطر شغلش بیشتر وقتا خونه نیست اونم البته دیگه زورش به این پسر نمی رسه خودمم از بس فکر کردم چکار کنیم و باهاش کل کل کردم حس میکنم دارم دیونه میشم تمام خانواده تک تک باهاش صحبت کردن از تجربیاتشون گفتن بازم تاثیری نداشته بعد از شنیدن همش میگه من راه خودمو می دونم چیه؟در ضمن تو این سن شنیدم سیگار میکشه اگه چیزای دیگه ای نباشه با دختر ها هم رابطه داره
لطفا منو راهنمایی کنین ما چون تو شهرستان هستیم نمی تونیم جایی بریم در مورد مشکلاتمون صحبت کنیم .
به نظر شما از خونه بندازیمش بیرون بهتر نیست.


مشاور (سید حبیب الله احمدی)

باسلام. خودتان در ابتدای صحبت هایتان به یکی از عوامل اصلی مؤثر در شرایط حال حاضر فرزندتان اشاره کردید. همینکه او از ابتدا تا کنون هیچ کمبود و احساس ناکامی خاصی را برای رسیدن به خواسته های خود تجربه نکرده است، شاید مهمترین عامل در شکل گیری وضعیت حال حاضر او باشد. او احتمالاً هروقت هرچه می خواسته برایش فراهم بوده و لذا هیچگاه احساس نیاز نکرده است که برای ساختن پایه های یک هویت اجتماعی و زندگی مستقل در بزرگسالی، برنامه ی بلندمدت بریزد. در چنین شرایطی، تحمل رنج تحصیل، کاملاً برای او بیهوده به نظر می رسد، چون حتی بدون آن هم هرچه که بخواهد برایش فراهم است. کاملاً طبیعی است که در چنین اوضاعی، او بین لذت طلبی و تفریح محض و رنج و مشقت تحصیل، اولی را انتخاب کند. البته شما هم به عنوان پدر و مادر، سنین مناسبی را برای توجه به این مسئله انتخاب نکرده اید. اگر در سنین پایین تر یعنی قبل از نوجوانی،‌ به این فکر می افتادید، به راحتی می توانستید با اعمال بعضی از قوانین و محدودیت ها فرزند خود را به درس خواندن، عادت دهید و اهمیت تحصیل را برای او جا بیندازید. اما دوران نوجوانی، دیگر دورانی نیست که بتوان از فرزند، انتظار حرف شنوی و اطاعت محض داشت. هر نوجوانی در این سنین، تشنه ی استقلال است و بعید نیست که حتی عامدانه به نافرمانی والدین بپردازد تا احساس استقلال کند. نوجوان شما الان در وضعیت بحرانی و در معرض آسیب های خطرناکی قرار دارد. اگر شرایط، عادی بود من به هیچ وجه به اجبار و قاطعیت محض، توصیه نمی کردم، اما الان شما مجبورید که از قاطعیت استفاده کنید. باید در عمل به او نشان دهید که سبک زندگی که در حال حاضر برگزیده است پیامدهای مطلوبی برای او نخواهد داشت. سعی کنید خیلی از امتیازات او را مانند پول تو جیبی و ... کم و یا حذف کنید تا زمانیکه شیوه ی معمول زندگی خود را عوض کند. مواظب باشید که در چنین شرایطی فرزندان برای جلوگیری از حذف امتیازها بسیار خوب نقش بازی می کنند و می توانند به راحتی والدین را فریب دهند. اما باید نظارت خود را هرچه دقیق تر بر رفتار او حفظ کنید. مخصوصاً چندوقت یکبار با مدرسه در ارتباط باشید و از عملکرد تحصیلی او جویا شوید. اگر او واقعاً بخواهد از رفتارهای پرخطر خود دست بردارد و به تحصیل بپردازد، نشانه ی آن ارتقاء نمرات و سطح رضایت معلمین و مسئولین مدرسه از او است، نه اینکه چندساعتی در اتاقش بماند و به شما بگوید که دارد مطالعه می کند. به طور خلاصه، توصیه ی اصلی من این است که مهمترین مشکل فرزند شما این است که تاکنون طعم احساس ناکامی را نچشیده است و نگرشش این است که زندگی همیشه کامبخش است و نیازی به رنج و تلاش برای رسیدن به خواسته ها نیست. اما شما با ایجاد ناکامی های کنترل شده برای او می توانید این نگرش او را تغییر دهید. او باید از همین الان یادبگیرد که برای به دست آوردن امتیازات باید تلاش کرد. بنابراین قاطعانه با او مطرح نمایید که به شرطی به امتیازات حال حاضر خود دست خواهد یافت که با جدیت، تحصیل خود را دنبال نماید. قاطعانه با او اتمام حجت کنید که اگر تحصیل خود را پیگیری نکند دیگر حمایت مالی و رفاهی از جانب خانواده دریافت نخواهد کرد.